رندی گیج
بسیار خوب، اعتراف میکنم. زندگی جادویی دارم. به هر چیزی که دست میزنم تبدیل به طلا یا طلای سفید یا Prada میشود. سلامت، خوشحال و موفق هستم. بدترین کابوس هر روزم این است که بسیاری از رویاهای مردم به حقیقت میپیوندد. همیشه به همین روال نیست. بیش از ٣٠ سال است که زندگیم رو به نابودی است. واقعاً شرایط بدی دارم. بیمار، غمگین، دل شکسته و ناامید شدم. به هر چیزی که دست میزنم تبدیل به پهن شتر میشود. اگر هر کسی در میان بسیاری از کامیابیها به پیروزی دست یابد، یکی از آنها من بودم.
بنابراین چه اتفاقی افتاد؟
تنها نکته مهمی که دارای اهمیت زیادی نسبت به چیزهایی دیگری میباشد که تاکنون آموختهام این است که: به این باور رسیدهام که در ارتباط با هر موردی که در زندگیام اتفاق میافتد، چه خوب و چه بد و غیر قابل بیان مسئولیت دارم. در واقع به راستی فکر میکنید که کدام یک ترسناکتر است.
بدان معنی است که نمیتوانم همسرم را به خاطر عملکردهای بدم سرزنش کنم، نمیتوانم همه شکستهای کاریم را به گردن اسپانسرها، شریک کلاهبردار، یا وضعیت اقتصادی بیندازم و نمی توانم نداشتن سلامتی و یا مصیبتهایی که از طرف خدا، جهان، تقدیر و شرایط زندگی به وجود میآید را ملامت کنم. در حالی که در ابتدا فکر میکردیم که کاملاً ترسناک است ... آن نگرشی شد که در نهایت منجر به آزادی من شد.
زیرا اگر همه آنچه را که در مورد چیزهای بد درست است، پس منطق نشان میدهد که آن باید برای چیزهایی خوب هم درست باشد. معنی آن این است که میتوانم خوشحالی، ثروتمند شدن، و رسیدن به موفقیت را نشان داده و افراد با ارزش را در زندگی به سمت خود جذب کنم.
آیا شما واقعاً به آن رسیدهاید؟ آیا بردهاید که میتوانید همه چیزهای خوب را نشان داده و در سلامتی، خوشحالی و رفاه زندگی کنید؟
که از واقعیتهایی که دارای اهمیت میباشد، پی بردن به وجود هستی در این سیاره بود. زیرا آن به دور از تفکرات ذهنی من است که قربانی شرایط زندگی شوم، و تفکر ذهن و باوری به وجود آورم که بتوانم سرنوشتم را در کنترل خود در آورم. هم اکنون این با آنچه که مردم به آن اعتقاد دارند متفاوت است. اما دوباره میگویم که اغلب مردم مریض، بی پول و نادان هستند. آنها احساس میکنند به وسیله خدا، جهان، طبیعت، تقدیر، سرنوشت، شرایط زندگی و دیگر عوامل خارجی قربانی شدهاند. اما وقتی احساس میکنید که قربانی این موارد شدهاید، این احساس سبب میشود که بسیاری از واقعیتهای مهم زندگی را به حساب نیاورده و بر نیروی فکر و اجزای ذهن که مربوط به شرایط زندگی، شخصیت و تقدیر ما میباشد تاثیر میگذارد.
شما شرایط زندگیتان را براساس تفکراتی که دارید به وجود میآورید.
بنابراین این اولین قدمی است که بر روی افکاری که برای شما الویت دارند کار کنید. اما بیشتر از این هم وجود دارد. تا زمانی که افکار شما با اهدافتان ارتباط دارد، نمیتوانید رفاه واقعی را که حق مسلم شماست تجربه کنید. نه تنها باید هدف داشته باشید بلکه باید این اهداف را در رأس افکار روزانهتان قرار دهید. باید اهدافتان را با چشمهایی که همیشه به هدف میزند در رأس مهمترین وظایفتان قرار دهید. وقتی این کار را انجام دهید، پس از آن واقعاً افکاری که برای شما در اولویت قرار دارد در کنترل دارید و این تفکر ذهن را برای شما به وجود میآورد.
این تفکر ذهن است که تعیین میکند، چطور در زندگی به موفقیت واقعی دست یابید.
در اینجا این فرایند شبیه چیست:
داشتن اهدافی که به شما در هدایت افکارتان کمک میکند.
اینها اهدافی هستند که تفکر ذهن شما را تعیین میکند.
این تفکرات ذهنی تعیین میکند که چطور واقعاً موفق خواهید شد.
چطور میخواهید به هر موقعیتی که منحصراً افکار شما آن را تعیین میکند، عکسالعمل نشان دهید. با دوستم مت پس از بازی فوتبال برای خوردن جوجه سوخاری بیرون رفتم. وقتی به سمت در رفتیم، گفت: «شما میدونی که چه اتفاقی افتاده؟ شرط میبندم که جوجه ندارن! آن اتفاق برای اولین بار افتاد. ما رفتیم داخل جوجه نداشتند. چطور میتونست. بنابراین چه اتفاقی افتاد؟ رفتیم. من ٣ تکه جوجه برای شام و او هم ٣ تکه جوجه ادویه دار سفارش داد. که البته نداشتند. او به من نگاه کرد و آستینهایش را بالا زد، مثل آینه میگفت، من به شما میگویم». اما برای یک بار دیگر، در اینجا نشانهای است که تفکر ذهن را میرساند. انتظار داشت که چیزهای بدی در زندگیاش اتفاق بیافتد، بنابراین معمولاً آنها اتفاق میافتادند.
من عاشق او هستم، اما او در حدود ٣٠٠ جمله بد هر روز بیان میکرد. همیشه در وسط حرفهایش، صحبتش را قطع میکردم، فریاد میزدم، صبر کن، به چیزهایی که میگویی ادامه نده! او برای دومین بار سکوت میکرد، به آن فکر میکرد و دوباره چیزی شبیه آن میگفت. خوب فکر میکنم که درسته. تغییر تفکر، به شما تصویری از اینکه چگونه در هر روز با موقعیتها مواجه شوید، میدهد و آن راه شما را در جذب بسیاری چیزها در زندگی تان تغییر میدهد.
بعضیها دوست دارند به سرعت به موفقیت برسند، تصاویری که به وسیله آن به موفقیت دست مییابند و دیگران مثل مت انتظار بدترین چیزها را در زندگیاشان دارند.
انتظارات شما دیدگاه شما را در مورد هر موقعیتی که در طول روز ١٠٠ها بار با آن مواجه میشوید تغییر میدهد. این خود به تغییر در عملکردهای شما در هر موقعیتی بر میگردد و هر کدام از آنها که ظاهراً کوچک و ناچیز به نظر برسند آینده شما را تعیین میکنند. اگر شما به ثروت فکر کنید ثروتمند میشوید، و شما پول دارید اگر به پول هم فکر کنید. شما احتمال خواهد داشت که کاری را برای دوری از شکست انجام ندهید. شما فکر خواهید کرد که میخواهید ثروتمند شوید، اما ذهن نیمه آگاه شما تنها به شما میگوید که تلاش بیهوده نکنید (تلاش اضافه نکنید). اگر فکر میکنید که همه چیزهای خوب برای دیگران اتفاق میافتد، هیچ وقت نباید انتظار یک اتفاق خوب را داشته باشید. و وقتی که این اتفاق روی میدهد، آن را تشخیص نخواهید داد، چون منتظر آن نیستید. وقتی مردم بخواهند کارهای خوبی برای شما انجام دهند، نمیپذیرید. آنها ممکن است که چیزهای ساده، مثل رد کردن یک پیشنهاد کاری برای انجام یک پروژه، و یا در سطح وسیعتر، مثل رد کردن یک پیشنهاد عشقی از طرف کسی که به شما علاقه دارد را آشکار کنند.
میتوانید بسیاری از فرصتهای سرمایهگذاری بزرگ که به سمت تجارت شما سرازیر شده و باعث ثروتمند شدن شما میشود، نپذیرید. نه اینکه از سلامتی شما، یا حتی مقاومت شما از یک ازدواج متعالی حفاظت کند. البته خلاف آن هم درست است.
اگر اعتقاد داشته باشید که سزاوار ثروت و شادی هستید، انتظار اتفاقات خوب را خواهید داشت. و وقتی آنها را انجام دهید، آنها را با سپاس خواهید پذیرفت. این قدرت تلقین به خود است که در ذهن نیمه آگاه شما صورت میگیرد. وقتی شما پرزنت را با فرصتی برای کسب درآمد انجام میدهید شما به احتمال زیاد به آن عمل میکنید. و وقتی شما این شانس را دارید که کارهای بزرگی را بدون ترس و با جرأت انجام دهید، به سمت انجام این کارها میروید. بنابراین این کار شما را مواجه با خرید و فروش میکند. به عبارت دیگر آیا شما اعتقاد دارید که ما غده سرطانی، وحشتناکترین تصادف رانندگی که برای ما اتفاق افتاده، مردی که عاشق مردن هستند و چیزهای وحشتناک دیگر را آشکار میکند. این ممکنه که یکی از مهمترین سئوالاتی باشد که تاکنون از خود پرسیدهاید. زیرا معنی آن تفاوت بین ایجاد سرنوشت و یا گذران زندگی در نومیدی کامل، عکسالعمل و مخالفت با داستانها و هرگز به بدبختیها پایان ندادن میباشد.
آیا آن بدان معنی است که من فکر میکنم که آرزوهای آگاهانه و نیمه آگاهانه شما مربوط به غدههای شما یا تصادف وحشتناک یا فاجعه دیگری میباشد؟ نه، به هر جهت این آگاهانه نیست. اما معتقدم که میتوانیم چیزهای بد را برای خود بخواهیم و همینطور اعتقاد دارم که میتوانیم شرایط زندگی را با قدرت فکر تغییر دهیم.
در حال حاضر اغلب مردم این را درک نمیکنند. اعتقاد به شانس، سرنوشت، تقدیر، مشیت الهی و عوامل دیگر بسیار آسان است. اگر میتوانستیم خداوند را، جهان، اقتصاد و همسران نادان را ملامت کنیم به طور قطع بدبختیهای ما را خوشایندتر میکرد. این طور نیست؟ اما بسیاری از واقعیتهای مهم که بر نیروی فکر و اعضای ذهن ما تاثیری میگذارد و مربوط به شرایط زندگی، شخصیت و تغییر ما میباشد فراموش کردهایم. بنابراین نمیتوانیم فکر کنیم که شما یا من و یا هر کس دیگری عاشق مرگ و یا مصیبتهای وحشتناک دیگر باشد. اما می دانیم که سزاوار آن نیستیم که مورد اجحاف قرار بگیریم. روح شما آنچه را مخفیگاه رازهای ماست جذب میکند یعنی آن چیزی که به آن عشق و همچنین آنچه که به آن ترس میگوییم میباشد! یعنی، میتوانید به بزرگترین و والاترین آرزوها، هدفها و رویاهای خود دست یابید یا در آرزوهای معقول و دست یافتنی خود غرق شوید. بنابراین آن شما را به سمت میلیونها سئوال هدایت میکند. آیا اعتقاد دارید که روح شما آنچه را که مخفیگاه رازهای شماست به سمت خود جذب میکند؟ آنچه را که به آن عشق و آنچه را که به آن ترس میگوییم؟ آیا فکر میکنید که من خود بی عاطفه، خودخواه، متکبر، خوشبخت، و ثروتمندی هستم که فراموش کردهام که از کجا آمده ام و شرایط زندگی خاصی را که مانع پیشرفت شما شده است را نمیفهمم؟
چه میزان مسئولیت را برای بدترین چیزهای واقعی که برای شما اتفاق میافتد میپذیرید؟ (آتش سوزی، از دست دادن شغل، تصادف رانندگی، بیماری و جراحت، ترک توزیع کننده جدیدتان).
میزان این مسئولیت که شما به عهده میگیرید بزرگی تفکر ذهن شما را در بر دارد، و اینکه چطور امکان دارد که به طور نیمه آگاهانه چیزهای بدی را که در زندگی تان اتفاق میافتد بگیرید و آشکار کنید. اگر مثل بیشتر مردم باشید، به میزان زیاد مسئولیتهایی را که در زندگی تان اتفاق میافتد میپذیرید. تفکر خود را قبول دارید، و اینکه افکار شما شخصی و شرایط زندگی شما را به وجود میآورد. اما احتمال دارد چیزهایی مثل این را اضافه کنید، مطمئناً فکر نمیکردید که با آن هیچ چیزی انجام نداده بودم. (جای خالی را پر کنید).
خوب، قصد دارم به شما بگویم که شما بیماری ناعلاج، از دست دادن عشقتان، رسیدن به ورشکستگی، یا صدها مصیبت که ممکن است برای شما اتفاق بیافتد آشکار میکنید. این را میدانم. اما نمیخواستم که ١۵ سال به زندان بروم، اما من در نتیجه اعمالی که انجام داده بودم، آنجا بودم. من نمیخواستم مریض، دل شکسته و نادان باشم اما این طور شد زیرا افکارم بر من غلبه کرد. نمیخواستم که کارم به وسیله ماموران مالیاتی توقیف شود. اما آن نیز نتیجه مستقیم کارهایم بود. و به طور قطع نمیخواستم از کار افتاده شوم، اما حتی آن نتیجه مستقیم برخی تصمیمات و تفکرات ذهن من در آن زمان بود. من این را میدانم که زمانی که من تفکر ذهنم را تغییر دادم، همه زندگیام تغییر کرد. بنابراین در اینجا جنبه دیگری از این سئوال را مطرح میکنم...
چه میزان مسئولیت برای جالبترین و عالیترین چیزهایی که در زندگی تان اتفاق میافتد میپذیرید؟ (پیدا کردن عشق زندگیتان، به دنیا آمدن فرزندانتان، پیشرفتان، سود عالی در سرمایه گذاری و یا چیزهای دیگر).
حال چرا این سوال را می پرسم؟
اگر فکر میکنید همه چیزهای خوب از سرنوشت یا تقدیر خوب میآید به جرأت میتوانم بگویم که خداوند شما میتواند بسیاری از چیزهای خوب را از شما بگیرید. حالا قبل از اینکه بسیاری از قشر گرایان (قشریها) شکایت بنویسند، اجازه بدهید توضیح دهم...
در قالب یک داستان
کشاورزی در مزرعهاش مشغول کار بود که رهگذری با وی سر صحبت را باز کرد. به کشاورز گفت که باید از خدا به خاطر عطای چنین مزرعه زیبایی تشکر کند. کشاورز درمورد اینکه چطور سنگها را جابجا و درختان را به خاطر شخم زدن زمین از ریشه میکند صحبت میکردند. نا آشنایان (غریبهها) میخندیدند و اذیت میکردند و دوباره بیان کردند که چطور خداوند کشاورز را مورد لطف خود قرار داده بود. این کار برای مدتی ادامه داشت، کشاورز با غرور در مورد شرایط بهتری که برای خودش فراهم کرده بودند میگفت و غریبه تکرار میکرد که خداوند لطف خود را شامل حال این کشاورز کرده است. در نهایت کشاورز با عصبانیت فریاد زد: شما باید زمانی را می دیدید که من این زمین را از خدا گرفتم.
در این داستان نکات جالبی نهفته است. اگر به خداوند اعتقاد دارید، برای شما خوشحالم. اما همه قدرت (نیرو) و مسئولیتهای خود را نادیده نگیرید. خداوند یا جهان و یا هر نیروهای دیگری که شما به آن اعتقاد دارید. تنها محرک شما برای انجام کارهایتان میباشد و شما را به سمت آنچه که میتوانید انجام دهید هدایت میکند. در انتخابتان آزاد هستید. این توانایی را دارید که آنچه را که در رویاهایتان دارید آشکار کنید. اما کوکر میگوید، با هر قدم عبادت کنید.
خداوند به من این توانایی را داده که سافت بال که من را بسیار خوشحال میکند بازی کنم. اما اگر بخواهم در سطح بالا این بازی را انجام دهم، این را میدانم که باید تمرین کنم، آموزش ببینم و ظرافتهای این بازی را یاد بگیرم و ورزشهای بدنی خودم را بهتر کنم. بنابراین این کار را انجام میدهم.
خداوند به پاوروتی نعمتهای زیبایی داد. اما آیا شما اعتقاد دارید به اینکه او چطور کار میکرد (پاوروتی و نه خداوند) به منظور اصلاح و توسعه این نعمتها. در حالی که قبول مسئولیت در مورد چیزهای بد در زندگی شما مهم است، قبول مسئولیت در مورد بهترین چیزهایم مهم میباشد. زیرا اگر شما برای چیزهای خوب اعتبار کسب کنید، به این فکر نمیکنید که چطور بیشتر از آن را به وجود آورید. به آن فکر کنید. و به اعتباری فکر کنید که برای آنچه که انجام میدهید به دست میآورید. باید به شما بگویم، فکر نمیکنم که شما یا من و یا هر کس دیگری عاشق مرگ یا مصیبت وحشتناکی باشد.
من یک ارتباط منفی، بلند شدن از آپارتمانم، سرپرستی یک دزدی، معتاد شدن، به زمین افتادن و یا بیمار شدن را نمی خواهم. اما اعتقاد دارم که همه این چیزها را که تفکرات ذهن من در این زمان به وجود میآورد، میتوانم آشکار کنم. پی در پی مدارکی را مبنی بر اینکه بدبخت و بدشانس هستم و اینکه نتوانستم جلوی شکستهایم را بگیرم آشکار میکنم. البته همه آنها پوچ است. من آخرین قربانی این نقشهها برای ٣٠ سال شدهام. من با گناهانم، احساس عزت نفس پایین و احساس برازنده نبودن، گیج شدهام و داستانی دارم که برای احساس برتر بودن احتیاجات من را برآورده میکند به وسیله مرد ساده: فقیر و پارسایی که با نیروی شیطان و ظلم به مبارزه پرداخت.
بنابراین شما چطور؟ چه نوع طرز تفکری برای دست یابی به نیکبختی (رفاه) دارید؟
شما آغازگر تفکر آزاد، انتقادی و عشق هستید. مالک افکارتان هستید، بنابراین چیز کلیدی را در ذهنتان نگه دارید. دگرگونی و احیاء طرز فکرتان است که به شما اجازه میدهد تا به چیزهایی که خودتان میخواهید برسید. معنی آن این است که شما میتوانید به بزرگترین و والاترین آرزوهای خود، هدفها رویاها یا آرزوهای معقولی که در آن غرق شدهاید دست یابید. بنابراین در مورد سئوال مهمی که تاکنون به آن پاسخ ندادهاید فکر کنید زیرا این درسی است که چگونه پایههای تجارت بازاریابی شبکهای را بسازید.